پيام
+
دروصل هم ز عشق تواي گل درآتشم<br>عاشق نميشوي که ببيني چه ميکشم<br>باعقل آب عشق به يک جونميرود<br>بيچاره من که ساخته ازآب وآتشم<br>ديشب سرم به بالش ناز وصال وباز<br>صبحست وسيل اشک به خون شسته بالشم<br>پروانه راشکايتي ازجورشمع نيست<br>عمريست درهواي توميسوزم وخوشم<br>خلقم به روي زردبخندندوباک نيست<br>شاهدشواي شرارمحبت که بيغشم<br>باورمکن که طعنهي طوفان روزگار<br>

پروازدل !
جز در هواي زلف تو دارد مشوشم ،سروي شدم به دولت آزادگي که سر ،با کس فرو نياورد اين طبع سرکشم ،دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان ،لب ميگزد چو غنچهي خندان که خامشم ،هر شب چو ماهتاب به بالين من بتاب ،اي آفتاب دلکش و ماه پريوشم ،لب بر لبم بنه بنوازش دمي چوني ،تا بشنوي نواي غزلهاي دلکشم ،ساز صبا به ناله شبي گفت شهريار ،اين کار تست من همه جور تو ميکشم
پروازدل !
پروانه راشکايتي ازجورشمع نيست
*صبا*
باعقل آب عشق به يک جونميرود/بيچاره من که ساخته ازآب وآتشم
*صبا*
دروصل هم ز عشق تواي گل درآتشم/عاشق نميشوي که ببيني چه ميکشم